خب تصمیم بر این شد امشب بریم پارک و میزبان افطاری باشیم.
با مادر شوهر و خواهر شوهر تماس گرفتم و اطلاع دادم که میریم پارک ولـــــــــی دستم به گوشی نرفت که به جاری زنگ بزنم گفتم مثل همیشه با خنده میخواد حرفشو بزنه و انتقاد کنه که چرا پارک!!! از خواهرشوهر خواستم که بهشون خبر بده.
یه سری از کارهارو دیشب انجام دادم..مثل ژله و سالاد الویه و... وسایل بیرون هم آماده کردم. زیرانداز و پشتی هم گذاشتم صندوق عقب. بقیه کارا هم زودی انجام میدم و آماده میشیم.
به امید یک مهمونی خوب و شاد. امیدوارم همه چی طبق برنامه پیش بره.
چقدر خوب ک رفتید پارک
خیلی میچسبه ک پارک رفتن برا افطاری
چ جاری بد سلیقه ای
آره خیلی چسبید و خوش گذشت