امروز اول هفته ست ولــــــــــــی من هنوز توهفته قبل موندم..
امروز شنبه ست و یه شروع جدید.. ولــــــــــــــــی من اصلا حال خوبی ندارم..
امروز باید خیلی شاد و پر انرژی باشم ولــــــــــــــی نیستم..
خیلی سخته که توی جمع باشی و خیلیم خوشحالی و همش توی دلت به خاطر این حال خوب داری خدا رو شکر می کنی ولـــــی یهــــــــــــــــــــو یکی از بهترین نزدیکانت خیلی سریع حرفاشو میزنه و ازت انتقاد می کنه و تو فقط مات و مبهوت نگاه می کنی و یه لبخند زورکی رو روی لبات نگه می داری..
می خوای توضیح بدی ولی انگار داری کارتو توجیه می کنی و اوضاع بدتر میشه..فقط بغض می کنی و چشمات قرمز میشه ولی مجبوری که لبخندتو حفظ کنی..
در آخـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
منتظر میمونی تا دخترک و همسر بخوابن..خودت و خودت و خودت.. پیش خدای خودت یه دل سیر گریه می کنی..
خدایــــــــــا تو که از دل من، فکر من و نیت من خبر داری..خدایا اگر همه تو ذهنشون حتی فقط یه لحظه به رفتار من شک کنن.. فقط تو میدونی که من اصلا رفتارم از روی قصد بد و لج و لجبازی نبوده.. پیش تو روسفیدم خدا.. پیش تو خیالم راحته..
خدایـــــــــــــــا بغــــلـــــم کــــــن..دلم یه عـــــــــــالـــــــمــــه گریـــــــــــــه می خواد..
بقول خدا بیامرز شوهر خاله ام تو مهمونی زیاد بریز و بپاش کنی میگن این از کجا این پولارو میاره ادم معمولی که نمیتونه کم بزاری میگن مجبور بودی نمیزاشتی دعوت نمیکردی عزیزم 1گوشتو در کن اون یکی رو دروازه میدونم سخته اما همین که پیش بالایی رو سفید باشی کافیه
آره همینطوره هر کسی حرف خودشو میزنه.
آره خداروشکر پیش بالایی روسفیدم.
همین که خدا هست کافیه ...
مردم رو هر کاری بکنی مردمن باید حرف بزنن ....
آره واقعا پیش خدا آرومم.