صندوقچه صورتی خانوم کوچولو

صندوقچه صورتی خانوم کوچولو

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ
صندوقچه صورتی خانوم کوچولو

صندوقچه صورتی خانوم کوچولو

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ

محرم

هنوزم متعجبم از گذر زمان.. جاری تماس گرفت گفت میدونی که پنجم هر ماه مراسم داریم فقط خواستم یادآوری کنم. گفتم بله حتما خدمت میرسیم..هفته آینده دیگه؟! گفتن نخیر! فردا پنجم ماه صفر ِ!!! گفتم جدی میگی؟ مگه محرم تموم شده؟!!!

چقدر زود روزها می گذره..چقدر یهویی دلم برای محرم تنگ شد..امسال فکر می کردم بهتر تونستم استفاده کنم به روزهای محرم فکر کنم ولی بازهم چقدر زود درگیر روزمرگی ها شدم!

به شدت برای ده شب اول محرم، برای حال و هوای محرمی و برای حرمت و سنگینی اون روزها و شب ها دلتنگ شدم.

دلم تنگ شده برای  شب کوفه ... شب مسلم ... شب روضه ی سه ساله ... شب حر... شب اصغر ربابه .. شب علی اکبر ... شب سقا ... شب عاشورا ...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.