صندوقچه صورتی خانوم کوچولو

صندوقچه صورتی خانوم کوچولو

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ
صندوقچه صورتی خانوم کوچولو

صندوقچه صورتی خانوم کوچولو

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ

دیروز خونه ی مامانم اینا جمع بودیم..خدا رو شکر خوش گذشت، با پیام های وا*یبر و لا*ین پاشایی رو شنیدم. همگی بهم ریختیم و ناراحت شدیم. تلویزیون که برنامه خاصی نداشت، ولی شبکه ی آنطرف تمام آهنگها و کنسرت های پاشایی رو پخش کرد. هر کسی با هر آهنگ یه خاطره داشت.. ولی من با بعد آهنگ ماه عسل بقیه آهنگها هم شنیدم. روحش آرام و شاد..


بعد از ظهرم طبق همان پیام ها رفتیم خیابان هاش*می ، فضای سنگین بود..خیلی غمگین بود. خیلی هم شلوغ بود، همه با هم آهنگ یکی هست رو می خوندند..جاده ی یکطرفه.. طفلک دخترکم ترسید و زودی رفتیم خونه.


امروزم که خیلی بی حوصله ام

قصد داشتم کلی تعریف کنم که این تعطیلات چجوری گذشت ولی از دیشب گلوم درد می کنه و امروز خیلی بی حوصله ام!!

آبلیمو عسل خوردم..خود درمانی هم شروع کردم، قرص سرما خوردگی + آموکسی سیلین.

فعلا بفرمایید شله ی مشهدی نذری برادر همسر و آش همسایه ، تا بعد.





این روزها بیشتر صحبت از محرم و هیئت و مراسم عزای امام حسین است.

شده بعضی وقتا که از مصیبتهای کربلا و عاشورا حرف زده میشه به عمق مصیبت هم فکر کنیم؟

الهی که هیچ کسی داغدار عزیزش نباشه، اما وقتی عزیزی از دست میدیم اون هم با روشهای معمول دنیایی چقدر بهم میریزم.تصور کنید تو یه روز ، تو یه واقعه ، تو یه اتفاق این همه مصیبت رو آدم یه جا ببینه.این هم چه مصیبتی...

بزرگ ، جوان و حتی شیرخواره ...

اون هم به چه صورتی، به چه شکلی ...

کاش بشه تو این شب و روزا همونطور که تو خیلی از مراسم و هیئتا شور بپا میشه بتونیم به درک بخشی از این مصیبتها نزدیک بشیم . اون وقته که وقتی میخوام بگیم و یا وقتی میشنویم که میگن " امان از دل زینب . . " کمی متوجه عمق مصیبت شده باشیم و اون که چه تحملی داشت این بانوی بزرگوار و البته چه صبری . . .


عزاداریاتون قبول باشه. .

خیلیا چشم انتظار دعاهامون هستن..

فراموششون نکنیم


التماس دعا


آخر هفته

حال خوبی در آخر هفته بر ما حاکم بود.

دوچرخه سواری نرفتیم ولی یک ساعتی را در پارک گذراندیم و هوای تازه استشمام کردیم..با دخترک بدو بدو کردیم و روحیه ای که میخواستم حسابی تازه شد خدا رو شکر

هایپر رفتیم و کلی خرید کردیم..هر بار که میرم هایپر باید همه ی بخش ها رو ببینم. خیلی کم پیش میاد قفسه ای اجناسش تکراری باشه مگر لوازم خانگی و ظرف و ظروف..

تنها بخشی که نظر منو جلب می کنه بخش خوراکی هاست.. خرید کیک و بیسکویت برای تغذیه دخترک که همیشه محفوظ است. برای خونه هم حبوبات و خشکبار خریدیم.

وقتی قرار میشه دوست خانوادگی پنجشنبه شب بیان خونه، یعنی در عرض چند ساعت کل خونه بسیار مرتب و خلوت میشه..یعنی با نگاه به آشپزخانه خلوت انرژی دریافت میشه..وسایل پذیرایی روی میز چیده میشه..قهوه برای مهمانان آماده میشه..

وقتــــــــــــــــــــــــــتـــــــــــــــی

تماس میگیرن عذر خواهی میکنن که نمیتونن بیان البته با انرژی مثبت و شوخی و خنده..تاکید کردن که خونه رو مرتب بمونه بعدا خدمت میرسن!

ما میمونیم و یه خونه مرتب با قهوه و کیک و میوه.. این هفته از خونه کلی انرژی می گیرم و خیلی خوشحالم.

قهوه خوردن سه نفره توی خونه مرتب ، بی هیچ دغدغه فکری خیـــــــلــــــی میچسبه.. دوست عزیز ممنونم بسیار لذت بردم از فضای مرتب سه نفره


پاییز یعنی دگرگونی..

پاییز ، یعنى  یاد دیروز، شوق فردا، بی بهانه بخندی و بی بهانه گریه کنی.. بى جهت مهربان تر و مهربان تر هم بشوى ذهنت را خالى کنى از خط خطى ها و منتظر بمانی..

حال خانوادگی ما خدا رو شکر رو به بهبود است. همین امروز صبح، توی راه برای آخر هفته برنامه ریزی کردیم..

 دلم دوچرخه سواری می خواد، هوا که هنوز خیلی سرد نشده!!! باید دوچرخه سواری کرد و لذت برد.. باید اکسیژن زیادی وارد ریه و مغز بشه.. احساس شادابی و نشاط و سبکی رو باید از این هوا بگیرم..یا دویدن توی جاده باریک پاییزی یا دوچرخه سواری. طبیعتا باید به فکر دخترکم باشم و یه جایی هم بریم که برای دخترم هیجان انگیز باشه و بازی داشته باشه. دیروز در راه برگشت برای دخترک یه سوئیشرت سفید و صورتی خریدم، اصلا قصد خرید نداشتم ولی از دیدن و خریدن لباسهای پاییزه بسیار زیاد لذت می برم. حتی ده تا بافت ظریف و رنگارنگ برای خودم پسندیدم. حالا باید توذهنم کلی سبک سنگین کنم ببینم کدوم یکی رو بخرم.

باید تعطیلات آخر هفته خوب و شادی داشته باشیم و بسلامتی برای ماه محرم آماده بشیم.

همسری زنگ زد که کلاسهای امروزش تشکیل نمیشه، و این یعنی من می تونم خیلی از کارها رو به ایشون بسپارم، و تا من برسم خونه آش گرم و خوشمزه آماده باشه. مواد اولیه آماده ست فقط هنر آشپزی و میکس موادغذایی مونده.

پینوشت: همچین جاده و شرایطی مدنظر بنده ست.