-
روزانه نوشت
یکشنبه 9 شهریور 1393 22:16
این روزها بنظرم خیلی سریع می گذره.. زمان برام غیر قابل لمس شده..تا ساعت رو نگاه می کنم وقت انجام کار بعدی رسیده. پنجشنبه برادر همسر اومدن پیشمون و جمعه ما به خانه مادر رفتیم. دخترک یکم با شیطنت های زیادش عمو جان رو کلافه کرد..آخرشم گفت اصلا تبلت نده خودمون داریم.. تبلت بابا جونم رو می گیرم که یه عالمه هم بازی داره....
-
روزانه
سهشنبه 4 شهریور 1393 10:01
به قدری خوابم میاد که انگار دو شبانه روز نخوابیدم.. مادر همسر را بدرقه کردیم کربلا..انشاالله که سلامت باشن و سفر پر خیر و برکتی داشته باشن. از مادر خواستم فقط دعا کنن ولــــــــی از برادر همسر و جاری انتظار سوغاتی دارم آدمی نیستم که به مادیات توجه کنم..نــــه اصــــــلا! ولی خب سوغاتی رو دوست دارم. همیشه کنجکاوم بدونم...
-
افکار درهم
شنبه 1 شهریور 1393 10:15
نمیخواستم اول صبح اولین روز هفته همه احساساتم رو بنویسم.. احساس آدم بین 24 ساعت چقدر میتونه متفاوت باشه..پنجشنبه شب با یه احساس شاد و آروم و سبک خوابیدم.. ولـــــــــــــــی دیشب اصلا ذره ای از اون حس رو نداشتم.. بی حوصله بودم..انگار دلم رو چنگ میزدن..حالت ت.ه.و.ع داشتم.. به سختی خوابم می رفت و نهایتا نیم ساعت بعد از...
-
جایزه
سهشنبه 28 مرداد 1393 10:42
خب ما این بار با خوش قولی مسئولین مواجه شدیم و دیروز جایزه همسر رو دریافت کردیم. بسی خوشحالیم که یکی از جوایز فروشگاه نصیب همسر و برادرش شد..یعنی افرادی که خونه و ماشین برنده میشن واقعا چه حسی دارن!!!! البته الان کوچکی یا بزرگی این جایزه ملاک نیست..این جایزه برای همسر و برادرش یعنی انـگـــــــــــــیــــــــــــــزه و...
-
سفره ی سه نفره
چهارشنبه 22 مرداد 1393 10:17
یکی از قوانین خانه ی شاد و خانواده ی خوشبخت اینه که همه اعضای خانواده دور هم کنار یک سفره باشن.. ولی شاغل بودن فرصت ظهر رو از خانواده می گیره! ما از همون فرصت صبحانه و شام استفاده می کنیم.. و البته خدا رو بابت این نعمت ها شکر می کنیم. امروز با نیم ساعت زودتر بیدار شدن تونستیم صبحانه رو دور هم نوش جان کنیم.. همسر جان...
-
باز هم بی برنامگی، باز هم خسارت ...
دوشنبه 20 مرداد 1393 10:28
دیروز داشتم کار میکردم که چشمم افتاد به تولبار خ-ب-ر ف-ا-ر-س-ی که رو مرورگر نصبه که نوشته شد خبر فوری: هواپیمای مسافربری سقوط کرد... رفتم به صفحه مورد نظرو جریانو خوندم البته تا ظهر بود که کامل از جزئیاتش باخبر شدم و این که باز هم بی برنامگی یه خسارت دیگه به بار گذاشت و باز هم طبق معمول مردم عادی که هیچ نقش و گناهی...
-
ثمره تلاش
یکشنبه 19 مرداد 1393 10:29
از فروشگاه نرم افزار تماس گرفتند.. در جشنواره جام جهانی فروشگاه، نرم افزار شرکت مقام سوم را کسب کرده است. خدا رو صد هزار مرتبه شکر همسرجان این موفقیت بزرگ رو به شما و آقای داداش تبریک میگم. از خدا بی نهایت ممنونم. انشاالله موفقیت های بزرگ تر و بیشترتون رو جشن بگیریم. بفرمایید شیرینی موفقیت.. پ.ن: فعلا رژیم و محاسبه...
-
خوشحالم
سهشنبه 14 مرداد 1393 21:51
خوشحالی یعنی اینکه وقتی تو اداره سرگرم کارهای روزمره هستی.. یک اس ام اس از همسر میرسه که خداروشکر کارها طبق برنامه پیش میره و قسمت مهمی از کد نرم افزار نوشته شده. خوشحالی یعنی یه دخترک شاد و شیطون که هر روز کلی حرف جدید و یه عالمه انرژی مثبت بهمون هدیه میده. کاکتوس مینیاتوری خریدم..گلدونها رو خیلی دوست دارم..یعنی اول...
-
سورپرایزهای سالروز آشنایی
شنبه 11 مرداد 1393 10:00
سورپرایز اول همسر یک اس ام اس بود در همان ساعت پیام اول.. دینگ دینگ دینگ.. لحظه تاریخی و ورود بنده به قلب همسر و متن هایی دیگر که همه رو تو گوشیم ذخیره کردم. و سورپرایز من در شام و دسر که ژله تزریقی بود خلاصه میشد..نمی دونم چرا همیشه من برای سورپرایز همسر یا حتی برای مهمون روی خواراکی تمرکز می کنم!!! خداروشکر ژله ها...
-
1. برای دخترکم
یکشنبه 5 مرداد 1393 10:28
خیلی از اتفاقها و خاطرات قشنگ زندگیمون امروز، تو این تاریخ و این ماه آغاز شد. رسما رابطه ای در شرف شکل گیری قرار گرفت که آغاری بود برای مرحله جدیدی از زندگی. رابطه ای که شروع شد و روز به روز مستحکمتر شد. رابطه ای که هر دوی ما با جان و دل پایش ایستادیم و تا اینجا آمدیم و همه تلاشمان را میکنیم تا روز به روز بهتر و بهتر...
-
دلـــــــــــم
چهارشنبه 1 مرداد 1393 11:53
دلــــــم یک اتفاق ساده می خواهــــــــد... دلــــــم یک مهمونی خوب می خواهـــــــــد... دلــــــم یک جمع دوستانه ساده و صمیمی می خواهـــــــد.. دلــــــم یک آش خیلی خوشمزه با کشک و پیاز داغ فراوان می خواهــــــد.. دلــــــم یک بستنی خیلی مخصوص می خواهـــــــد... دلــــــم یک کیک خوشمزه با تزئینات خیلی مخصوص می...
-
امشب را که قدر است قــــــــــــدر بدانیم
یکشنبه 29 تیر 1393 10:57
روزهای ناب این ماه ناب که هر روز و شبش می ارزد به هزار ماه ، همانطور دارند می گذرند.امشب محتمل ترین شب است به قدر بودن.شبی که سرنوشت یک سال ما در آن شب نوشته می شود.همان شبی که خدا فقط منتظر یک بهانه است، فقط یک بهانه تا بار دیگر بخاطر این مخلوق خاکی به فرشتگان خود ببالد و بگوید "همانا من میدانم آن چیزی را که شما...
-
شبی که یک سال منتظرش بودیم...
چهارشنبه 25 تیر 1393 10:53
ماه رمضان از نیمه گذشت و امشب اولین شب از شبهای پر فیض قدر است.همان شبی که یک سال منتظرش بودیم تا بیاید و بخواهیم از خدا توشه یک سال زندگی پر برکت را. خدایا؟! در دو چیز هیچ شکی ندارم، اول اینکه خوب میدانم میهمان خوبی برایت نبودم و تا همینجا هم با لطف و کرامت تو آمده ام و دوم اینکه خوب میدانم بهترین میزبانی بودی که در...
-
گردش سه نفره
یکشنبه 22 تیر 1393 11:06
وقتی آدم حالی به اون بدی داشته باشه فقط یه دخترک شیطون میتونه حال مامانی رو خوب کنه. دیشب بعد از افطار دیدم آماده شده..تل مرواریدی اش رو گذاشته روی موهای مشکی اش..عینک صورتی بدون شیشه مثلا مطالعه رو گذاشته روی چشماش..اولین شالی هم که دم دستش بوده سرش کرده و میگه بریم بیرون همسرجانم بدون هیچ حرفی خیلی زود آماده شد و...
-
حال بد
شنبه 21 تیر 1393 10:59
امروز اول هفته ست ولــــــــــــی من هنوز توهفته قبل موندم.. امروز شنبه ست و یه شروع جدید.. ولــــــــــــــــی من اصلا حال خوبی ندارم.. امروز باید خیلی شاد و پر انرژی باشم ولــــــــــــــی نیستم.. خیلی سخته که توی جمع باشی و خیلیم خوشحالی و همش توی دلت به خاطر این حال خوب داری خدا رو شکر می کنی ولـــــی...
-
فوتو افطاری
سهشنبه 17 تیر 1393 10:51
خدارو شکر دیشب تونستیم جای خوبی پیدا کنیم که همه خانواده کنار هم باشیم. موقع رفتن همه چیز را دوباره چک کردم تا کم و کسری نباشه و مجبور بشم نیشخندهای جاری رو تحمل کنم! هر چند آدم بهانه گیر خودش میتونه هر چیزی رو بهانه کنه. ( شاید بعدا جزئیات مهمانی را بنویسم شایدم ننویسم تا فراموش کنم! ) گل های یکی از ژله ها ظریف شد...
-
افطاری
دوشنبه 16 تیر 1393 14:32
خب تصمیم بر این شد امشب بریم پارک و میزبان افطاری باشیم. با مادر شوهر و خواهر شوهر تماس گرفتم و اطلاع دادم که میریم پارک ولـــــــــی دستم به گوشی نرفت که به جاری زنگ بزنم گفتم مثل همیشه با خنده میخواد حرفشو بزنه و انتقاد کنه که چرا پارک!!! از خواهرشوهر خواستم که بهشون خبر بده. یه سری از کارهارو دیشب انجام دادم..مثل...
-
بی حوصله نوشت
یکشنبه 15 تیر 1393 13:15
امروز اصلا تمرکز ندارم..خوابای درهم زیاد دیدم..سحری هم زیاد نخوردم! انقدر بی حوصله بودم که تو راه مهد اصلا به حرفای فاطمه توجه نکردم و جوابی ندادم..حتی یادم نمیاد که وقتی وارد مهد شد نگاهش کردم یا نه! فقط سریع به سمت شرکت حرکت کردم. الان که اصلا حال مهمونی رفتن و مهمونی دادن رو ندارم. امیدوارم فردا حالم خوب بشه چون...
-
آخر هفته
شنبه 14 تیر 1393 15:00
جمعه را بهمراه خانواده ی برادر شوهر و خواهر شوهر خانه ی مادر مهمان بودیم..خوش گذشت خداروشکر. خواهر شوهر در قرعه کشی اداره همسرش شرکت داده میشه..کلی حرف بود که اگر برنده بشیم چیکار می کنیم. کلی هم بحث افتاد بین فاطمه و پسرخواهر شوهر. عمه گفتن برای فاطمه اسکیت می خریم..پسرش گفت نه! همش واسه خودمه! فاطمه جانم ناراحت شد و...
-
درهـــــــم
پنجشنبه 12 تیر 1393 16:55
-
خستگــــــــی
چهارشنبه 11 تیر 1393 16:53
-
آخر هفته فوتبالی با یک مصدوم!
یکشنبه 1 تیر 1393 13:46
تعطیلات خوبی را پشت سر گذاشتیم. جمعه با خانواده خواهر شوهر و برادر شوهر رفتیم پیک نیک. گشتی زدیم..نهار خوردیم..سرگرمی خاصی نداشتیم..نه والیبال نه وسطی..یهو پسر خواهر شوهر توپ چهل تیکه اش را از ماشین آورد. دیگه تب جام جهانی و پیشنهاد فوتبال..تعداد آقایون به حدنصاب نرسید..ما هم وارد بازی شدیم خواهر شوهر دروازه بان ومنم...
-
سیــــــب
سهشنبه 27 خرداد 1393 10:34
خدارو بابت همه نعمت های رنگارنگش شکر می کنم. فصل میوه های رنگارنگ هم داره میاد و همچنین سیب که من خیلی دوست دارم. ناگفته نماند که عاشق سیب های سبز و ترش پاییزم. من چند روزی میشه تره بار نرفتم و از وجود سیب بی خبر بودم. دیشب خونه مادر شوهر با دیدن سیب خیلی ذوق کردم، مادر شوهر هم که میدونن من سیب دوست دارم، اینها رو به...
-
مهمان
شنبه 24 خرداد 1393 23:53
مهمون اومد برامون..مهمون های تقریبا ناخوانده. البته همه اطلاع داشتند ولی من و همسر دیرتر از همه مطلع شدیم، فقط 4ساعت قبل از رسیدن مهمان ها.خاله ی همسر بهمراه دختر، داماد و نوه. هر وقت که مهمون میاد من شدیدا دستپاچه میشم.مرتب کردن و سروسامون دادن آشپزخونه، اتاق خواب، اتاق فاطمه برای مهمان و گردگیری و خرید و خرده کاری...
-
یا اباصالح
پنجشنبه 22 خرداد 1393 23:40
بخوان دعای فرج را دعــــــــــا اثــــــر دارد دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد بخوان دعای فرج را و عـافــیــت بـطـلـــب که روزگار بســـی فتنه زیر ســـر دارد بخوان دعای فرج را کـه یـوسـف زهــــــرا ز پشت پرده ی غیبت به ما نظـر دارد بخوان دعای فرج را به یاد خیمه ی سبز که آخرین گل سرخ از همه خبـــر دارد میلاد یگانه...
-
مهمانی با تزئین دخترک
چهارشنبه 21 خرداد 1393 10:55
دیروز بعد از مدت ها آستین خلاقیت را بالا زدیم تا برای مهمانی شب با ژله های متفاوت سفره رو زنگین کنیم. با یه سرچ تصمیم گرفتم راحت ترین ها یعنی ژله طالبی و ژله رولی!! آماده کنم. حالا همینجوری هم دم دست آدم شلوغ میشه، اونوقت من با یه وروجک میخواستم همه این کارا رو انجام بدم و لحظه به لحظه هم توضیح بدم که الان باید این...
-
روز جوان مبارک
دوشنبه 19 خرداد 1393 12:26
پیامبر اکرم-ص: خداوند جوانی را که جوانی خویش را در راه اطاعت خدای تعالی بگذراند، دوست دارد. . . *میلاد سرور جوانان عالم، حضرت علی اکبر و روز جوان مبارک باد* پ.ن.1: همسرم روزت مبارک. پ.ن.2: شیطنت های دخترک بیش از اندازه شده. دیروز داشتیم با هم آشپزی می کردیم و عسل خانوم فقط مواد اولیه رو از از یخچال به من می داد.بهش...
-
اعیاد شعبانیه و مولودی
سهشنبه 13 خرداد 1393 10:40
رسول خدا صلی الله و علیه و آله : ماه شعبان، شعبان نامیده شد؛ زیرا روزی های مومنان در این ماه قسمت می شود. اعیاد شعبانیه رو با تاخیر خدمتتون تبریک عرض می کنم. مولودی دعوت بودیم خونه ی عمه (کلیک) خیلی خوش گذشت.انشاالله که همه حاجت روا بشن. دخترکم امتحان مهد رو با موفقیت پشت سر گداشت و تمام وقت باید حواسم به خودش و شیطنت...
-
عیدی دخترخاله
چهارشنبه 7 خرداد 1393 15:20
درسته که یکم دیر شده ولی خب عید مبعث رو به شما دوستان عزیز تبریک میگم. دیروز خونه خاله دعوت بودیم..دختر خاله دوماهی میشه عقد کرده و دیروز خانواده ی همسرش براش عیدی آوردن. منم با دیدن کلی شیرینی و اون کیک حصیری به کل رژیمو فراموش کردم و به خودم قول دادم که تا آخر هفته جبران کنم تزئین میوه ها و کیک قشنگ بود منم از کیک...
-
آقای ترسناک
دوشنبه 5 خرداد 1393 13:48
از صبح که می خوام این خاطره رو بنویسم همش یاد چهره معصوم و مظلوم فاطمه جانم می افتم و خندم میگیره! دیروز طبق معمول دخترک شیطون ما گوشی بابا رو برداشت که بازی کنه ولی گوشی قفل رمزدار شده بود..طفلکی دخترم چندین بار تلاش کرد و غافل از اینکه رمز تا 15 دقیقه بلاک شده بود..منم بطور نامحسوس عسل بانو رو زیر نظر داشتم ببینم...